خاطره طنز و خنده دار قربانی کردن گوسفند
خاطره طنز و خنده دار قربانی کردن گوسفند
برای رواج شادی و خنده دار در میان ملت ایران با هم خاطره طنز و آخر خنده درمورد خرید و قربانی کردن گوسفند را در زیر بخوانیم و بخندیم.از اونجایی شروع کنم که ما یه روز برای خونه تازه ساخته شده مون می خواستیم یه گوسفند بیچاره رو قربونی کنیم خب نگید چرا یه عرف قدیمیه !؟
دوستی که شما باشی , ما گوسفند رو با وانت قصاب آوردیمو حالا کاری ندارم که گوسفنده چه قدر بو پهن میدادو اینا , هیچی, خوش و خرم دور وانت جمع شده بودیم تا این گوسفند مادر مرده رو پیاده کنه قصاب ,از قضا قصاب یکی از طناب هاي این گوسفندو شل بسته بود و یعنی فقط یه طناب به پاش بسته بود خلاصه اون یه طناب رو باز کردو
گوسفنده پرید پایین از وانت خدا شاهده 10 ثانیه به قیافه هممون نگاه کرد ! قصاب که هنوز بهت زده روی وانت بود گفت این رفت گفتم چی چی رفت بیا بگیرش اینجاست گفت دیگه نمیشه اینو گرفت همین که اینو گفت گوسفنده با سرعت 260 کیلومتر در ساعت با توربو شروع به دوییدن کرد همین موقع فهمیدم خب قصاب بهتر از ما اینو می دونه!
حالا کل فامیل هم دنبال این بیچاره این موجود اینقدر سریع می دوید که نزدیک به نیم ساعت دنبالش توی کوچه پس کوچه ها بودیم آخر دیدم داییم از توی افق داره مانند رستم یه گوسفند رو روی کولش میاره خلاصه گوسفند و گرفتیم و توی حالی که نفس نفس میزد یه ذره بهش آب دادیم.
دیدنی بود یه ذره آب روی سرش ریختیم اینقدر دوییده بود و حرارت بدنش بالا بود تمامش بخار شد رفت هوا برترین قسمتش اینه ما دیگه گوسفند نکشتیم برای اون خونه و پولش رو به مستحق دادیم.